نگاه گورخری را با شرح داستانی از شل سیلور استاین بازبینی می کنیم. از گورخری پرسیدند: تو سفیدی راه راه سیاه داری، یا اینکه سیاهی راه راه سفید داری؟
گورخر به جای جواب دادن پرسید: تو خوبی فقط عادت های بد داری، یا بدی و چندتا عادت خوب داری؟ ساکتی بعضی وقت ها شلوغ می کنی، یا شیطونی و بعضی وقتها ساکت می شی؟
ذاتا خوشحالی بعضی روزها ناراحتی، یا ذاتا افسرده ای و بعضی روزها خوشحالی؟
لباس هات تمیزن فقط پیراهنت کثیفه، یا کثیفن و شلوارت تمیزه؟
و من دیگه هیچ وقت از گورخرها درباره ی راه راهاشون چیزی نپرسیدم.
داشتن دیدگاه گورخری به پدیده ها به این معنی است که فکر نکنیم آدم ها فقط خوب و یا فقط بد هستند.
بلکه آدم ها را مجموعه ای از ویژگی های خوب و بد بدانیم.
هر زمان که ما یک سری باید و نباید برای خودمان و دیگران تعریف می کنیم. معیار رفتار دیگران را را با آن باید ها و نباید ها می سنجیم. در اینصورت شرایط مناسبی برای گفت و گو فراهم نخواهد شد. چون معتقدیم که نگرش درست، نگرش من و راه درست، راه من است.
در نتیجه می خواهیم به این نتیجه برسیم که ما برتر یا بهتر هستیم. بنابراین، برای ایجاد رابطه سالم نیاز است که با دیدگاه گورخری به زندگی و روابط نگاه کنیم.
بدین معنا که اغلب پدیده های دنیا و آدم ها نه بد هستند و نه خوب. بلکه مجموعه ای از ویژگی های بالقوه مطلوب و نامطلوب هستند.
کسی که نمی پذیرد دارای جنبه های ناخوب در درون خود است، اغلب وارد مکانیزم دفاعی به نام”انکار” می شود.
با این انکار سرکوب مکانیزم های دفاعی به راه خواهد افتاد. در نتیجه احتمال زیادی وجود دارد که جنبه های ناخوب خود را در دیگران جستجو کنیم یا در دیگران ببینیم.
مسئله دیگر این است که ما چه انتخاب هایی می کنیم. آیا انتخاب می کنیم که ویژگی های سفیدتر و سالم تر خودمان را توسعه دهیم؟ یا ویژگی های سیاه تر و ناسالم تر خودمان را تقویت خواهیم کرد؟
نگاه سیاه و سفید، نگاه تمرکز و تاکید بر باورهای مطلق نگر است.
اولین بار افلاطون مطلق اندیشی را مطرح کرد. در مطلق گرایی نوعی گرایش به کمال مطلق نهفته است.
اما آیا مطلق اندیشیدن درست و سزاست؟ آیا افرادی که مانند من فکر نمی کنند می توانند آدم های خوب یا دوست داشتنی باشند؟
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.