نقطه قوت یا نقطه ضعف؟ 113

نقطه قوت یا نقطه ضعف؟

کودکی ده ساله که دست راستش در یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد. پدر کودک اصرار داشت استاد از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد. استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد می تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاهها ببیند. در طول شش ماه استاد فقط روی بدنسازی کودک کار کرد و در عرض این شش ماه حتی یک فن جودو را به او تعلیم نداد. بعد از شش ماه خبر رسید که یک ماه بعد مسابقات محلی در شهر برگزار میشود. استاد به کودک ده ساله فقط یک فن آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات فقط روی آن تک فن کار کرد. سرانجام مسابقات انجام شد و کودک توانست در میان اعجاب همگان، با آن تک فن همه حریفان خود را شکست دهد. سه ماه بعد کودک توانست در مسابقات بین باشگاهها نیز با استفاده از همان تک فن برنده شود. وقتی مسابقات به پایان رسید، در راه بازگشت به منزل، کودک از استاد راز پیروزی اش را پرسید.

استاد گفت: «دلیل پیروزی تو این بود که اولا به همان یک فن به خوبی مسلط بودی. ثانیا تنها امیدت همان یک فن بود و سوم اینکه تنها راه شناخته شده برای مقابله با این فن، گرفتن دست راست حریف بود، که تو چنین دستی نداشتی.» 

یاد بگیریم که در زندگی و کار، از نقاط ضعف خود به عنوان نقاط قوت استفاده کنیم. راز موفقیت، داشتن امکانات نیست، بلکه استفاده از «بی امکانی» به عنوان نقطه قوت است.

 

یک پاسخ به “نقطه قوت یا نقطه ضعف؟”

  1. بهناز معتمد گفت:

    حقیقتا پیدا کردن روشی برای استفاده بهینه از نقطه ضعف کار دشواری هست. مهم پیدا کردن اون روش هست و بعد باور اون روش. سپاس از پست جالب

دیدگاهتان را بنویسید