مردي در كنار رودخانهاي ايستاده بود. ناگهان صداي فريادي را ميشنود و متوجه ميشود كه كسي در حال غرق شدن است. فوراً به درون آب ميپرد و او را نجات ميدهد. اما پيش از آن كه نفسي تازه كند فريادهاي ديگري را ميشنود و باز به درون آب ميپرد و دو نفر ديگر را نجات ميدهد. اما پيش از اين كه حالش جا بيايد صداي چهار نفر ديگر را كه كمك ميخواهند ميشنود. او تمام روز را صرف نجات افرادي ميكند كه در چنگال امواج خروشان گرفتار شدهاند غافل از اين كه چند قدمي بالاتر ديوانهاي مردم را يكي يكي به رودخانه ميانداخت.
برخي مديران و سازمانها اين گونه عمل ميكنند. در اين سازمانها به جاي شناسایی و درمان ريشه، به كندن برگ هاي زرد، رغبت بيشتري نشان داده ميشود. به عبارت ديگر به جاي علت يابي و حل مسایل و مشكلات، صرفاً به اصلاح آنها ميپردازند.
آيا بهتر نيست ضمن چارهجويي براي عوارض و مسائل پيشآمده، بر روي علل هم تأثير گذاشت تا مسئله به طور همه جانبه حل شده و از اتلاف سرمايه ها و منابع با ارزش جلوگيري شود؟
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
سپاساستاد.
این دقیقا موردی هست که از رفتارها وعادات شخصیمون ریشهدارد تا … موارد بیشتری در اجتماع. ریشه یابی و حل معضل !