مردن بدون مخالف 88

مردن بدون مخالف

 

عالمی در میان مردم محبوبیت زیادی داشت، همه مسحور گفته هایش می شدند. همه، به جز آلبرت، که همیشه با تفسیرهای او مخالفت می کرد و اشتباهات او را به یادش می آورد. بقیه از آلبرت به خشم می آمدند، اما کاری از دستشان بر نمی آمد.
روزی آلبرت درگذشت. در مراسم خاکسپاری، مردم متوجه شدند که مرد عالم به شدت اندوهگین است.
یکی پرسید: «چرا این قدر ناراحتید؟ او که همیشه از شما انتقاد می کرد!»
مرد عالم پاسخ داد: «من برای دوستی که اینک در بهشت است، ناراحت نیستم. من برای خودم ناراحتم. وقتی همه به من احترام می گذاشتند، او با من مبارزه می کرد و مجبور بودم پیشرفت کنم. حالا که رفته، شاید از رشد باز بمانم.»

وقتی که در تله تایید طلبی گرفتار باشیم رشد نمی کنیم. چرا که تایید اغلب سبب درجا زدن می شود. مخالفت ها، بازخوردهای دیگران، نوری است بر راهی که در پیش داریم، ما نیاز داریم در کنار “گفتن و مجاب کردن”، ” بشنویم و بپذیریم”، ما نیاز داریم در کنار‌ ” زبان گویا” ، ” گوش شنوا” هم داشته باشیم.

نداشتن صدای مخالف، سبب می شود پیوسته در محدوده تایید طلبی ها و تکرار اشتباه های خودمان اسیر شویم و از دیدن امکان های دیگر محروم بمانیم.

افرادی از سازمان یا دوستان و خانواده تان که به صورت سازنده شما را نقد می کنند، نیروهای باارزشی هستند. آن ها را از خود دور نکنید. بلکه این قابلیت و توانایی آن ها در مسیر رشد خود و سازمان استفاده کنید و از فکر و توانایی تحلیل آنها، در بررسی مسائل استفاده کنید.

دیدگاهتان را بنویسید