شیر و موش 325

شیر و موش

روزی شیری در خواب بود که موشی کوچک روی صورت شیر به بازی و جست و خیز پرداخت‎، جست و خیزهای موش کوچک بازیگوش باعث شد شیر از خواب بیدار شود و با عصبانیت موش را زیر پنجه‎های قوی خود بگیرد. درست زمانی که شیر می‎خواست موش را بخورد موش کوچک گریه کنان به التماس افتاد و گفت‎: خواهش می‎کنم این مرتبه مرا ببخش‎. در عوض لطف تو را تا آخر عمرم فراموش‎ نخواهم کرد. کسی چه می‎داند، شاید بتوانم روزی لطف و محبت تو را جبران کنم‎. شیر از شنیدن سخنان موش کوچک آن قدر خنده‎اش گرفت که دلش به رحم آمد و او را رها کرد. مدتی بعد، شیر داخل تله‎ شکارچی های شیر به دام افتاد. او تمام توان خود را به کار بست تا از لابه‎لای‎ طناب‎های گره خورده و محکم خود را بیرون بکشد ولی موفقیتی عایدش نشد.

 

درست همان موقع موش کوچک از آنجا می‎گذشت‎. که متوجه شد شیر در تله گیر افتاده است‎. او فوراً به کمک شیر رفت و به کمک دندان‎های تیز خود طناب‎ها را جوید و شیر را از تله نجات داد. بعد رو به شیر کرد و گفت‎: یادت می‎آید که آن روز به من خندیدی‎؟ فکر می‎کردی که آن قدر کوچک و ضعیف هستم که نمی‎توانم‎ لطف و محبتت را جبران کنم‎. ولی حالا می‎بینی که زندگی‎ات را مدیون همان موش‎ کوچک و ضعیف هستی‎!

آموزه ای از این حکایت:

هیچ انسانی را با خودتان یا انسان دیگری مقایسه نکنید، ناتوان ترین انسان توانایی ها و شایستگی هایی دارد که در صورت کشف و استفاده بجا می تواند برای جامعه مفید باشد

 

 

متن و فایل صوتی این داستان به زبان انگلیسی برای تقویت زبان انگلیسی آورده شده است

A LION was awakened from sleep by a Mouse running over his face. Rising up angrily, he caught him and was about to kill him, when the Mouse piteously entreated, saying: “If you would only spare my life, I would be sure to repay your kindness.” The Lion laughed and let him go. It happened shortly after this that the Lion was caught by some hunters, who bound him by strong ropes to the ground. The Mouse, recognizing his roar, came and gnawed the rope with his teeth, and set him free, exclaiming:
“You ridiculed the idea of my ever being able to help you, not expecting to receive from me any repayment of your favor; now you know that it is possible for even a Mouse to confer benefits on a Lion.”

یک پاسخ به “شیر و موش”

  1. بهناز معتمد گفت:

    وقتی که خودمان را با دیگری مقایسه می‌کنیم معمولاً فقط نقاط ضعف خودمان را در برابر نقاط قوت دیگران قرار می‌دهیم و این فاجعه بار است.

دیدگاهتان را بنویسید